سید محمد تقی معصومی اشکوری «فروغ هدایت و پارسایی»
محمد تقی ادهم نژاد
مجله مبلغان، دی و بهمن 1382، شماره 49
مقدمه
نگرشی به احوال رفتگان دنیای علم و دین، موجب عبرت و پندی است که نسل امروز سخت بدان نیازمند است. پوشیده نیست که در تاریخ علم و دین بسیاری از بزرگان و کمال یافتگان وجود دارند که از بعضی از آنها تنها نامی در کتب تراجم آمده و درباره اخلاقیات و سیره زندگیشان چیزی گفته نشده است. بدون شک یکی از این بزرگان، عالم ربانی و متاله قرآنی، خطیب عارف، مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری رحمة الله میباشد.
اشکور کجاست؟
در سدههای اخیر نام عالمان بیشماری با پسوند «اشکوری» در کتب تراجم و رجال آمده است. اشکور از لحاظ جغرافیایی شامل دو دهستان به نامهای دهستان اشکور بالا شامل 50 آبادی و دهستان اشکور پایین شامل 107 آبادی است و با مجموع 157 آبادی، در جنوب شهرستان رودسر استان گیلان واقع شده است.
اشکور از لحاظ فرهنگی در منطقه تاریخی دیلم قرار دارد و مردم این سامان که جزء کوچکی از مردم دیلم به شمار میآیند، همگی در قرن سوم از آیین زرتشت خارج و توسط «ناصر الحق اطروش» [1] مسلمان و شیعه اثنی عشری شدند. بعد از اسلام نیز این مناطق شاهد تحولات گوناگونی بوده است. یکی از این تحولات، قیام فرزندان این آب و خاک «آل بویه یا آل دیالمه» [2] است که حرکت آنان منجر به سقوط حکومت عباسیان و تشکیل اولین دولت شیعی در جهان اسلام از سال 325 تا 447 ه.ق گردید. آنان در قسمت زیادی از بلاد عراق عجم و عراق عرب من جمله بغداد حکمروایی داشتند و فقهایی چون شیخ مفید، سید مرتضی، سید رضی، شیخ طوسی، سلار دیلمی و غیر ایشان در کنف حمایت این مردان بزرگ شیعی به نشر معارف و فرهنگ و فقه علوی پرداختند.
تولد و دوران کودکی
آیت الله سید محمد تقی معصومی اشکوری [3] به سال 1312 ه.ق در قریه «کیارمش» از دهستان اشکور بالا در میان خاندان سیادت و فضیلت دیده به جهان گشود.
پدر و اجدادش همگی از سادات عظام و از علماء موجه منطقه اشکورات به شمار میروند و در زمانهای سابق مردم آن منطقه در هنگام بروز حوادث و بلایای عمومی، همانند طاعون، به این خاندان جلیل القدر پناهنده میشدند و در حقیقت، این خاندان ماوا و پناهگاه مردم این سامان بهشمار میرفتند.
اجداد و بنی اعمام آیت الله اشکوری، اکثر بقاع و مزارات اشکور را به خود اختصاص دادهاند و مردم برای رفع حوائج و برآورده شدن حاجات خویش از اطراف و اکناف به زیارت قبور متبرکه آنان مشرف میشوند.
آیت الله سید محمد تقی معصومی اشکوری رحمة الله در دوران کودکی مبتلا به لکنت زبان گردید که با توسل به امامزادگان اشکور این مرض از وی برطرف شد. وی در اینباره مینویسد: «و اتفاقا در طفولیت زبانم لکنت زیادی داشته است که خودم یاد دارم؛ برای ادای حرفی از حروف قرآنی در اوقات تعلم قرآن در نزد یک زن معلمه، ناچار بودم وقت زیادی صرف کنم تا آن حرف را ادا کنم. اتفاقا برای ادای یک حرف کاف یادم میآید حدود پنج دقیقه معطل شدم. چون مادرم از زنان نیک و صالحه بود، متوسل گردید به مزار امامزادگان و بقاع متبرکه قراء اشکور، در قریه لسبو و دلیجان اشکور در آستانه متبرکه مرا خوابانید و این مرض از برکت آنها در همان سن صغارت برطرف گردید. [4] «الیس الله بکاف عبده» [5]
تحصیلات
مرحوم آیت الله معصومی اشکوری رحمة الله بعد از فراگیری قرآن در سال 1323 ه.ق دیار اشکورات را ترک و برای تحصیل علوم دینی رهسپار حوزههای علمیه گردید. مرحوم اشکوری در سه حوزه علمیه بزرگ به فراگیری علم و دانش و معنویت همت گماشت:
الف) حوزه علمیه قزوین: آیت الله معصومی اشکوری بعد از توقف کوتاه در حوزه علمیه رشت به حوزه علمیه قزوین که دارای مرکزیت علمی خاصی بود، وارد گردید و از محضر عالم عارف مرحوم آیت الله حاج سید موسی زرآبادی قزوینی (1294 – 1353 ه. ق) بهره مند شد. در حقیقت آیت الله معصومی از شاگردان خاص و تربیت یافتگان محضر این عارف واصل بوده است. [6]
مرحوم آیت الله اشکوری هیچگاه ارتباط خویش را با این استاد فرزانه قطع نکرد و همواره از محضر علمی و عرفانی این مرد الهی بهره میبرد.
ب) نجف اشرف: ایشان بعد از قزوین وارد نجف اشرف گردیده و در این حوزه بزرگ و کهنسال در نزد اساتید مبرز مشغول فراگیری منقول و معقول شده، از برکت الطاف الهیه حائز رتبه اجتهاد گردید. [7]
ج) مشهد مقدس: مرحوم آیت الله معصومی اشکوری مدتی از عمر شریف خویش را در مشهد مقدس سپری ساخته و در مدرسه بالاسر مشهد مقدس در نزد آیات عظام: حاج آقا حسین قمی، میرزا مهدی اصفهانی، حاج میرزا محمد آقازاده خراسانی – رحمهم الله – تلمذ کرده و موفق به اخذ اجازاتی از این بزرگواران گردیده است. همچنین در این حوزه علمیه با بزرگانی چون آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، آیت الله حاج شیخ علی اکبر مازندرانی، آیت الله سید محمد طالب الهدی اصفهانی، آیت الله حاج شیخ عباس محدث قمی محشور بوده و از این بزرگان از باب تبرک و تیمن اجازاتی دریافت داشته است.
مراجعت به وطن
آیت الله معصومی اشکوری در سال 1348ه. ق بعد از اتمام تحصیلات و کسب مراحل و مدارج عالیه علمی به وطن بازگشت.
وی از سال 1337 و 1338 ه.ق وارد عرصه منبر گردید؛ به جهت اینکه در عالم رؤیا از طرف اجداد خود، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام مامور گردید که به منبر برود و به مواعظ و بیانات منبری مشغول گردد.
معظم له در اینباره مینویسد: «و از سنه هزار و سیصد و سی و هفت و هشت قمری مقتضی شد وارد ترویجات منبری نیز گردیدم و به مواعظ و نصایح برادران دینی خود به تفرقه اوقات پرداختم و اشتغال به نصایح و مواعظ نه از نقطه نظر رفع احتیاجات دنیوی بوده است، بلکه ابتدائا برای تعلیمات برادران و خواهران دینی و افاضه و افاده معلومات خودم اقدام در بیانات منبری [نمودم] و در عالم رؤیا از طرف اجداد طاهرین خود از حضرت امیرالمؤمنین – علیه الصلاة و السلام – و نیز از حضرت ابی عبدالله الحسین المظلوم علیه السلام اشاره گردید که بروم به مواعظ و بیانات منبری افاضات نمایم، بالخصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام بازویم را گرفته، روانهام به طرف مجلس مواعظ و خدمتگزاری نمودند و اتفاقا از راه غیرعادی روانهام فرمود و اثر این خواب را خودم میدانم و بس. لنا:
گنج نهانی است مرا زر از او *** آب روانی است لبم تر از او
به که چه خوش بحر نهانی نکوست *** ناطقهام رود روانی از اوست.» [8]
منابر تاثیرگذار
از منابر و مواعظ جان سوز آیت الله معصومی اشکوری هنوز هم مردم متدین رحیم آباد، رودسر و اشکورات خاطرههای فراوانی دارند و کم محفل و مجلسی را در این ناحیه میتوان نام برد که در آن مردم از خاطرات و کرامات این عالم جلیل القدر سخنی نگویند.
حضرت آیت الله محفوظی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو خبرگان رهبری، درباره عمق تاثیرگذاری مواعظ این عالم ربانی بر مردم میگوید: «مردم در پای منبر ایشان، همانند زن فرزند مرده با صدای بلند گریه میکردند. نصایح و مواعظ ایشان در قلب مردم چنان تاثیر میکرد که برخی از افراد با شنیدن آن در پای منبر بیهوش میشدند.» [9]
حالات روحانی
مرحوم آیت الله معصومی اشکوری مردی بزرگ و صاحب کشف و شهود بود و آنگونه که مشهور است و خود آن جناب در کتاب «دو چوب و یک سنگ» ذکر کرده است، اسم اعظم را میدانست و دارای کراماتی عجیب و غریب بوده و عارف به معارف شیعه، عالم به علوم ادب و فقه و اصول و منطق و کلام و علوم غریبه بوده و آنگونه که مشهور است، دارای طی الارض بوده است.
حضرت آیت الله سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی – دامت برکاته – در تقریظی بر کتاب دو چوب و یک سنگ اینگونه نوشتهاند: «چند نفر از علماء بزرگ و مورد وثوق که از بردن نام شریفشان معذورم، برایم نقل نمودند که ما شبی با آیت الله معصومی در یک خانه واقع در گیلان مهمان بودیم. راه دور بود، بنا بر این شد که شب را در خانه به روز آوریم. پس از صرف شام میزبان برای ما در یک اطاق نسبتا بزرگی جا انداخت. هر کس به بستر خود رفت. همین که نیمه شب شد، بر اثر سرفه زیاد و شدید یکی از ما، چند نفر بیدار شدند، از آن جمله ما بودیم.
ناقلین واقعه سه نفر از علماء مورد وثوق بودند که برای نگارنده واقعه را در سه نوبت، در سه جلسه خصوصی نقل نمودند که نقل هر سه نفر بدون کم و زیاد مطابق هم بود و آن اینکه آنان اظهار داشتند: فصل زمستان بود و هوا بسیار سرد، درب بسته و بخاری روشن بود، همین که به بستر آقای معصومی نظر کردیم، دیدیم آقای معصومی در بستر نیست. با خود گفتیم حتما به دستشویی رفتهاند، پس از چندی خواهند آمد، ولی انتظار به طول انجامید. درب اطاق را باز کرده، دستشویی و اطراف سالن و هال هرچه جستجو کردیم، معظم له را نیافتیم. در این اثناء که سر و صدا شد، میزبان از اتاق خود بیرون آمد و گفت: آقایان چیزی لازم دارند؟ در جواب گفتیم: خیر، جناب آقای معصومی نزد شما نیامدند و اکنون در اتاق شما نیستند؟ وی در جواب گفت: خیر، مگر در اتاق شما استراحت نکردهاند؟! گفتیم: خیر، چون در اتاق نبودند به جستجوی ایشان مشغول هستیم. میزبان هم با حالت تعجب همه جای خانه را مورد جستجو قرار داد، ولی حضرت آقای معصومی رحمة الله را نیافت. خلاصه اینکه همه ما پس از جستجوی زیاد به اتاق خود برگشتیم و میزبان هم به اتاق خود رفت. درب اتاق را بستیم و با هم میگفتیم: آخر معلوم نشد جناب آقای معصومی رحمة الله در کجا هستند؟! درست در حدود یک ساعت درباره ایشان صحبت میکردیم که ناگهان دیدیم حضرت آقای معصومی رحمة الله در بستر خود نشستهاند و مشغول ذکر گفتن هستند. به معظم له گفتیم: شما کجا تشریف داشتید؟ ما در حدود دو ساعت بلکه بیشتر است که در جستجوی شما به سر میبریم. ایشان در جواب فرمودند: اکنون که میبینید در اینجا هستم. از معظم له بیش از اندازه تقاضا شد که جهت و علت غیبت خود را بیان نمایند، ولی ایشان از گفتن خودداری میفرمود، اما ما دست بردار نبودیم تا اینکه حضرت آقا فرمودند: من علت را بیان مینمایم به شرط اینکه تعهد شرعی بدهید که تا بعد از مرگ من این واقعه را بر کسی نقل نکنید.
تعهد شرعی از جانب همگی داده شد. حضرت آقای معصومی رحمة الله فرمودند: من در حدود سه ساعت است که در مدینه طیبه، اول خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و بعد در نزد مادرم حضرت زهرا علیها السلام و بعد به خدمت ائمه بقیع علیهم السلام و بعد به نجف به خدمت مولا امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد به کربلا و بعد به کاظمین و بعد به سامراء رفته، همه را از نزدیک زیارت کردم و بعد به اینجا آمدم.» [10]
عارف الهی، حضرت آیت الله العظمی آقای بهجت – دامت برکاته – فرمودند: «سالی در گیلان ما، برداشت محصول برنج مصادف شد با بارندگی شدید؛ طوری که بارش باران به طور متوالی و پی در پی 12 روز ادامه داشت و همین امر باعث نابودی محصول میگردید و به دنبال آن ناراحتی شدید کشاورزان شالیکار را به دنبال داشت؛ زیرا با چشم خود شاهد نابودی محصول و به هدر رفتن زحمات یک ساله خود بودند تا اینکه به فکر برخی از افراد متدین منطقه میرسد که برای حل این مشکل به خدمت عالم ربانی آیت الحق آقای معصومی اشکوری برسند.
وقتی به حضور ایشان رسیده، جریان را به عرض ایشان میرسانند، معظم له قدری تامل فرمود و قلم را برداشت و روی تکه کاغذی چیزی را نوشت و فرمود: آن را داخل باران بیندازید. به محض انداختن، باران قطع شد، ابرها کنار رفت و آفتاب همه جا را روشن ساخت. کشاورزان با خوشحالی در حالی که سر از پا نمیشناختند، رفتند تا از فرصت به دست آمده برای برداشت محصول اقدام نمایند و کم کم این قضیه دهان به دهان به گوش همه مردم رسید.
برخی از افراد که عقیده چندانی به این گونه امور نداشتند، در صدد برآمدند تا آن کاغذ را پیدا کرده و از مندرجات آن آگاهی یابند. وقتی کاغذ را پیدا کردند، دیدند فقط این عبارت کوتاه آمده است: «باران بند بیا!». این گونه کرامتها نشانه قدرت روحی و معنوی این مرد بزرگ است.» [11]
تالیف «دو چوب و یک سنگ»
آیت الله معصومی اشکوری در سال 1353 ه.ق کتابی به نام «دو چوب و یک سنگ» تالیف نموده که به صورت کشکولی از معارف دینی و مطالب علمی و ادبی است. درباره وجه تسمیه این کتاب گفتهاند: به نام مقدس علی علیه السلام مسمی میباشد؛ چون دو چوب اگر به طور عمودی گذاشته شود، با یک سنگ بدین صورت نوشته میشود: «110» و عدد 110 مطابق با عدد نام مقدس حضرت علی علیه السلام است. البته، برخی از بزرگان از جمله مرحوم آیت الله سید محمود مجتهد سیستانی از علماء حوزه مشهد فرمودند: این نام «دو چوب و یک سنگ» نمادی از مطالب دیگر است که ماذون در بیان نیستیم.
مرحوم آیت الله معصومی اشکوری درباره کتابش در وصیت نامهای که در آخر کتاب ایشان ذکر شده است، اینگونه مینویسد:
«و بعد چون سزاوار نیست که شخصی از دنیا برود و وصیت نکرده باشد، لذا وراثم بدانند که من مال زیاد ندارم و برای آنها ترکه از مال دنیا زیاد نگذاشتهام؛ یعنی دسترسی نداشتم. هرگاه اولادم کافی میشدند از ذکور و اناث برای آنها علم ارث میگذاشتم به شیوه اجداد طاهرینم. ولی افسوس که مرگ شاید مجال ندهد آنها را لایق ببینم و لکن ارث بزرگ را در عبارات کتابم دفن کردهام. بندگی و عبادت لازم است تا گنج را پیدا نمایند.» [12]
کتاب دو چوب و یک سنگ تقریبا چهل سال بعد از رحلت مؤلف در جمادی الآخر 1382 ه.ق در چاپخانه علمیه قم به طبع رسید و با استقبال بسیار زیادی روبرو گردید؛ بهطوریکه به علت نایاب بودن، علاقهمندان نسخهای از آن را به صورت زیراکس با قیمت گران تهیه مینمودند. و در سال 1416 ه.ق این کتاب به همراه ضمائم جلد دوم و شمهای از حالات مؤلف با تقریظ آیت الله سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی از علماء قم – سلمه الله – توسط نشر سایه در 192 صفحه به طبع رسیده است.
مرحوم آیت الله معصومی اشکوری علاوه بر کتاب فوق، رسالات دیگری که مجموعا 600 صفحه دستنوشت میباشد، در ابواب فقه و اصول تالیف نمودهاند که هیچ کدام از آنها تا کنون به طبع نرسیده است.
ارتباط با مردم
مرحوم معصومی اشکوری در محیط زندگی خویش سعی وافری در بهسازی اخلاق و رفتار و تربیت مردم داشت و معلم نمونهای در این رهگذر بود. اگر وجهی از عائدات خود و یا وجوهات شرعی به دست میآورد، به فتوای خود و اجازاتی که از مراجع عظام وقت داشت به مصارف شرعیه میرساند و صرف فقراء و مستحقین و مستمندان واقعی مینمود و در نهایت قناعت زندگی میکرد و از تجملات و تظاهرات پرهیز داشت.
در زمان فوتش خانه او شامل دو اتاق بالا و پایین و یک ایوان ساخته شده از چوب و گل بود و به همین سبک خانهای هم در ییلاق داشت که مفروش به حصیرهای بافت محلی بود و در همین مکانها از مراجعین پذیرایی میکرد وخود به تنهایی امور خویش را سر و سامان میداد و حتی جهت سوخت منزل به جنگل میرفت و با داس و تبر از درختان خشک شده، هیزم تهیه میکرد و به منزل میبرد. او در گفتار و عمل پدر روحانی مردم زمان خود بود. [13]
رحلت و مزار وی
در 27 رجب 1356 ه.ق مطابق با 1316 ه.ش آیت الله معصومی اشکوری در یکی از قراء اشکور؛ قریه «شوئیل» دارفانی را وداع گفت و در همان روستا به رسم امانت به خاک سپرده شد و پس از اطلاع وصی خاص او و فراهم نمودن زمینه مساعد در سال 1319 ه.ش پس از سه سال، قبر ایشان نبش گردید و بدن تر و تازه ایشان به مشهد مقدس حمل شد و در قبرستان گلشور حسین آباد مشهد (انتهای خیابان 30 متری طلاب) که همان زمان، واقف آن قبرستان نیت کرده بود که اولین میت باید یک نفر عالم روحانی باشد، دفن گردید. مقبره وی در ضلع شمال غربی قبرستان مذکور قرار دارد.
در حدود سال 1374 ه.ش شهرداری مشهد این قبرستان متروک را مبدل به پارک کرد. در خلال خراب کردن، مسئولان مربوطه متوجه جسد سالم و تر و تازهای میشوند و بعد از خواندن لوح مزار متوجه میشوند که این جسد سالم متعلق به این عالم ربانی است. هم اکنون غیر از قبر این بزرگوار اثری از قبرستان نیست و مزار این سید جلیل القدر بعد از آن واقعه، مورد توجه عموم مردم قرار گرفت و هم اکنون علاقهمندان و حاجتمندان برای برآورده شدن حاجات، نذورات و هدایایی به این مقبره نورانی اهداء مینمایند. بر روی سنگ قبر معظم له چنین نوشته شده است:
«هوالباقی، مرقد مطهر منور عالم ربانی آیت الله آقا سید محمد تقی معصومی اشکوری طاب الله ثراه، تاریخ فوت: 27 رجب 1356 ه.ق، مطابق با 1316 شمسی.»
جمع زیادی از مردم ناحیه اشکور که برای زیارت امام هشتم علیه السلام به مشهد مقدس سفر میکنند، خود را مقید میدانند که ضمن زیارت حضرت امام رضا علیه السلام بر سر مزار مرحوم سید هم بروند. عاش سعیدا و مات حمیدا
پی نوشت:
[1]- ابومحمد حسن بن علی بن عمر الاشرف بن علی زین العابدین علیه السلام ملقب به ناصر الحق و اصم و اطروش، جد مادری سید مرتضی و سید رضی است که دین مقدس اسلام را در بلاد دیلم از راه تبلیغ رواج داد. درباره شرح حال این عالم شیعی و پیشینه تاریخی فرهنگی دیلمان میتوان به منابع ذیل مراجعه کرد: ریحانة الادب، ج 6، ص 100؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 5؛ خیر الاعلام، ج 1، ص 231؛ مجالس المؤمنین، مجلس هشتم، ص 388؛ سادات متقدمه گیلان، ص 379؛ اعلام زرکلی، ج 1، ص 231؛ کتاب گیلان، ص 77؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص 143؛ مروج الذهب، ج 3، ص 373؛ تاریخ گیلان و دیلمستان و…
[2]- بویه دهی است از دهات اشکور پایین از شهرستان رودسر (ر.ک: نامها و نامدارهای گیلان، ص 66) و زادگاه سلسلهای از شهریاران ایرانی است که از گیلان برخاستند و به آل بویه معروفاند. سرسلسله آل بویه علی فرزند بویه دیلمی است که در تاریخ با لقب عماد الدوله و دو برادرش حسن (رکن الدوله) و احمد (معز الدوله) شناخته میشوند. جهت اطلاع بیشتر از شرح حال و خدمات آل بویه یا آل دیالمه به کتب: سادات متقدمه گیلان، شیخ محمد مهدوی؛ «آل بویه» و «شاهنشاهی عضدالدوله» تالیف علی اصغر فقیهی که به طور مستقل بدان اختصاص یافته مراجعه فرمایید.
[3]- مختصری از شرح حال آن مرحوم به قلم خودش در اوائل کتاب «دو چوب و یک سنگ» آمده است و مفصل تر از آن جای دیگر نیامده و فرزند وی جناب آقا سید جواد عدنانی اشکوری نیز زندگی نامهای از ابوی خود مرقوم داشتهاند که در مقدمه چاپ جدید «دو چوب و یک سنگ» توسط فاضل ارجمند جعفر سعیدی به چاپ رسیده است که از آن بهرهمند شدیم. از مترجم و کتاب معروفش در منابع ذیل یاد شده است:
– مکتب تفکیک، تالیف استاد محمدرضا حکیمی، ص 166؛
– هزار و یک نکته، علامه حسن حسن زاده آملی، نکته 676؛
– دروس هیئت و ریاضی، علامه حسن زاده آملی، ج 2، صص 794 – 793؛
– پیشینه تاریخی فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، محمد علی قربانی، ص 835؛
– مجله بین المللی زائر، آستان قدس رضوی، سال 7، شماره 8، سال 1379، صص 5 و 14.
[4]- دو چوب و یک سنگ، ص 21.
[5]- آیا خداوند برای بندهاش کفایت کننده نیست؟؛ (زمر/ 36)
[6]- مکتب تفکیک، استاد محمدرضا حکیمی، ص 166.
[7]- دو چوب و یک سنگ، ص 20.
[8]- همان، ص 39.
[9]- ماهنامه زائر، شماره 73، ص 14.
[10]- تقریظ آیت الله سید محمد مهدی مرتضوی لنگرودی بر کتاب دو چوب و یک سنگ، ص 8.
[11]- ماهنامه زائر، همان، ص 15. ضمنا کرامات فراوانی از علماء و غیر علماء شنیدهام که از نقل آن خودداری میشود.
[12]- دو چوب و یک سنگ، ص 30.
[13]- همان، ص 26.
لینک دانلود مقاله: فروغ هدایت و پارسایی؛ سید محمد تقی معصومی اشکوری
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.