سیّد موسی زرآبادی «عالم ربّانی» (۱۲۹۴ ق- ۱۳۵۳ ق)
علامه محمدرضا حکیمی
مکتب تفکیک، صص 209 – 191
«زندگی مردان بزرگ آیتی از زیبایی است»
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد اگر هست بجز «عالم ربّانی» نیست
1- زندگانی و تحصیلات
عالم ربّانی و متألّه قرآنی، حضرت سیّد موسی زرآبادی، از عالمان جامع معقول و منقول و ذوفنون و از «نوادر روزگار»، و از متوسلان واصل، و از مُستنیران «انوار ولایت»، و از عابدان و زاهدان و پرهیزگاران کم مانند، و «بالغ در سعادت»، و نمونهی کامل یک تربیت یافتهی برجسته قرآنی است در علم و عمل. دربارهی اینگونه بزرگان، مسئلهی اصلی، درست شناختن آنان است، شناختن ابعاد وجودی، وحجم روحی، و کلیّت علوم و معارف و عمل و تعبّد آنان، در آفاق صیرورت و کمال.
سیّد در سال 1294 هجری قمری، از بانویی صالحه – که خود دختر یکی از عالمان قزوین بود – زاده گشت. پدر وی، حجّةالاسلام و المسلمین، سیّد علی زرآبادی قزوینی (م: 1318 ق) از عالمان وارسته و فاضل و اهل معانی و حقایق بود. نسب سیّد به شهید اهل البیت، زید بنِ علی بن الحسین – علیهمُ السّلام – میرسد. بدینگونه سیّد موسی زرآبادی، از «سادات حسینی» است، چنانکه نقش مُهر ایشان نیز، «موسی الحسینی» بوده است.
سیّد موسی زرآبادی، در قزوین و تهران به تحصیل علوم معقول و منقول پرداخت و به مراتب عالی این علوم دست یافت. از جمله استادان وی در فقه و اصول، در قزوین، فقیه محقّق، آیةالله، حاج ملاعلی اکبر ایزدی سیادهنی تاکستانی (م:1340 ق) است، که سیّد تقریرات درس فقه و اصول ایشان را نوشته است.
استادان وی در تهران – از جمله – اینانند:
فیلسوف فاضل میرزاحسن کرمانشاهی (م: ۱۳۳۶ ق)،
فیلسوف و عارف دیگر، سیّد شهابالدّین شیرازی (م:ح ۱۳۲۰ ق)،
فیلسوف و عارف دیگر، شیخ علی نوری حکمی (م:ح ۱۳۳۵ ق) و
عالم معروف، حاج شیخ فضلالله نوری (شهید: ۱۳۲۷ ق).
گفتهاند وی در کار تحصیل علم همّتی والا و تلاشی بسیار داشت. برخی از همدرسان وی ابراز داشتهاند که هر موقع شب که بیدار میشدیم چراغ اطاق سیّد موسی روشن بود. سیّد در علوم غریبه و فنون محتجبه نیز یکی از استادان مسلم و کاملان متبحّر بوده است، لیکن استادان وی در این علوم شناخته نیستند.
2- اخلاق و عمل
سیّد در مراحل تقوی و تهذیب نفس و سلوک شرعی نیز از نخبگان عصر بوده است. در این مورد نیز مربّیان و استادان او شناخته نیستند. بعید نیست که توجه او به این مراحل به اشارهی پدر پدید آمده باشد که خود اهل این معانی بوده است. گفتهاند که سیّد از ابتدای نشو و نمای خویش، مراقبت شدیدی در پرهیز از محرّمات و عمل به واجبات داشته است و این چگونگی زبانزد بوده است و گاه چنان میشده که تمام مستحبات شرعی را نیز انجام میداده است و همین چگونگیها از وی عالمی عامل و وارستهای کامل میسازد، یعنی انسانی که شایستهی عنوان «روحانی» و «عالم دینی» باشد.
3- تألیفات
از سیّد موسی زرآبادی، آثاری چند و نوشتههایی فراوان بر جای مانده است. و جالب توجه است که با اشتغال بسیار به عبادات و ریاضات شرعیّه و ختومات و اوراد مأثوره، تفکّرات و تعقّلات و خَلَسات ممتد، و تدریس و تربیت شاگردان و گاه اقامهی جماعت، و همچنین اشتغال به علوم غریبه و تبحّر در آنها، باز به نوشتن این حجم زیاد از تألیفات و مکتوبات توفیق مییابد، با وجود عمری نه چندان طولانی، ۵۹ سال، اینک فهرست تألیفات حضرت سیّد:
۱- تقریرات فقه و اصول.
۲- تعلیقه بر بخشی از «رسائل».
۳- حاشیه بر «کفایة الاصول» (ج ۱ و ۲).
۴- حاشیه بر «مطوّل» (بخش علم بیان).
۵- حاشیه بر «منظومهی سبزواری» (1).
۶- حاشیه بر «منظومهی سبزواری» (2) ناتمام.
۷- حاشیه بر «شرح اشارات» (بخش الهیّات).
۸- حاشیه بر «منطق اشارات».
۹- شرح سَلامان و اَبسال ابنسینا.
۱۰-رسالهی اعتقادات (عربی).
۱۱- اصول دین (فارسی).
۱۲- رسالهای در توضیح حدیث «ما الحقیقه»؟
۱۳- رسائل و مجالسی در موعظه و اخلاق.
۱۴- رسالهای دربارهی «مشروطیت» – مختصر.
۱۵- رسائل و نسخههایی مهم در انواع «علوم غریبه».
4- مکتب تربیتی
مکتب تربیتی سیّد موسی زرآبادی، مکتب درهم تنیدهی علم و عمل (تزکیه و تعلیم) بوده است، علم و معرفت براساس علم قرآنی خالص، و عمل بر طبق موازین دقیق شرعی. سیّد در عین اطلاع کافی و عمیق از فلسفه و عرفان و درک محضر استادان بزرگ این فنون در عصر خویش، و تدریس پارهای از متون عمدهی فنون یاد شده، خود تفکیکی بوده است، و بلکه وی از ارکان بزرگ «مکتب تفکیک» به شمار است در نیمهی نخست سدهی چهاردهم هجری. دربارهی عمل (تهذیب نفس و تقوی) نیز تأکید بسیار داشته است. و استفاده از «وقت» و به هدر ندادن فرصت و ضایع نکردن استعداد را بسی مهم میشمرده است، و رعایت دقیق تکلیف را، و عمل به شرع مطهّر را، در رأس امور قرار میداده است.
درباره تأثیر خلّاق او و مکتب علمی و عملی او در ساختن روحهای بزرگ، همین بس که در شاگردان تربیت یافته و کمال پذیرفتهی تعالیم و آداب او، به این دو چهره بر میخوریم:
شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (م:۱۳۸۶ ق)، و
شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی (م: ۱۳۸۰ ق).
هر کس از این دو عالم عامل و دو ربّانی کامل و دو رازور جامع و فاضل شناختی داشته باشد، آنچه را اشاره میکنیم در مییابد.
5- در قلمرو سیاست و اجتماع
مردان بزرگی چون سیّد موسی زرآبادی، که با اخلاق قرآنی و تعالیم معصوم «ع» پرورش یافتهاند، و از خداپرستی و انساندوستی انبیایی مایههایی روحی دارند، هیچگاه نمیتوانند از پرداختن به کار خلق خدا و اهتمام به امور مسلمین (مسائل سیاست و اجتماع و معیشت مردم)، غافل باشند، و بر محرومان و مظلومان هر چه بگذرد، عین خیالشان نباشد، هرگز… این است که مینگریم که حضرت سیّد، با وجود همهی آن اشتغالات ظاهری و باطنی… به امر مشروطیّت (که در زمان وی پیش میآید)، توجه میکند و رسالهای دربارهی فواید آن مینگارد. در مرقومهای که فرزند ایشان، عالم فاضل، حجّةالاسلام و المسلمین، جناب آقای سیّد جلیل زرآبادی [1] – حفظه الله تعالی – به اینجانب دادهاند (و از جمله مآخذ عمدهی این بنده است در نوشتن این زیستنامه) چنین آمده است:
«و ظاهراً مرحوم سیّد در اوان مشروطیت طرفدار آن بوده و حتی رسالهای – حدود ده صفحه – در مدح آن نگاشته که موجود است. ولی بعدها بر اثر بروز انحرافاتی در نهضت مزبور از مخالفان جدی آن گردید».
موضوع از هر دو بُعد جالب و آموزنده است: هم توجه به تکلیف سیاسی و اجتماعی دینی و پرداختن به آن به اندازهی توان، و هم به هنگام بروز انحراف، کنار کشیدن و مخالفت کردن، و بر انحرافها صحّه نگذاشتن.
6- شاگردان
در مکتب سیّد موسی زرآبادی، زبدگانی چند پرورش یافتند و به مراحلی بس بالا رسیدند، چه آنان که مدتی دراز از محضر او بهرهمند گشتند و چه آنان که در فرصتهایی کوتاه توانستند از آن طور سینای علم و تقوی قَبَسی برگیرند:
– شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی (م: ۱۳۸۰ ق).
– شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (م: ۱۳۸۶ ق).
– شیخ هاشم قزوینی (خراسانی) (م: ۱۳۸۰ ق).
– سیّد محمّد تقی معصومی اشکوری، صاحب کتاب «دو چوب و یک سنگ».
– شیخ علی اصغر شکرنابی (م:ح ۱۳۵۴ ق).
– سیّد ابوالحسن حافظیان مشهدی (م:۱۳۶۰ ش).
– سیّد علی محمّد حاج سیّد جوادی و…
7- سیمایی عظیم و درخشان
بدینگونه حضرت سیّد موسی زرآبادی قزوینی، عالمی بوده است ربّانی، متألّهی قرآنی، مرزبانی تفکیکی، مربّیی بزرگ، متعقّلی سترگ، و سازندهی ارواحی قوی، پرورشدهندهی بزرگانی نمونه در فضیلت و کمال و تعالی روحی و انسانیّت سیرتی. خواص و دوستان و شاگردان ایشان، دربارهی خصوصیّات روحی و قدرتهای معنوی وی و آگاهی از اسرار خفیّه، و تسلّط بر اشیا و تصرّفات، و بروز کرامات، و فیض بزرگ «تشرّف»، و اطلاع از «اسم اعظم» و اسرار ریاضتی آن، و «خلع بدن» و خَلَسات ممتدّ روحی و روحانی و… مطالب و وقایعی نقل کردهاند بسیار مهم. و اینجانب خود برخی را از موثّقترین و نزدیکترین کسان ایشان، یعنی مرحوم استاد حاج شیخ مجتبی قزوینی (که هم برادر همسر حضرت سیّد، و هم از زبدهترین و مأنوسترین شاگردان و اصحاب وی بودند) نیز شنیدهام، لیکن از نقل آنها در این شرح حال اختصاری میگذرم، و – اگر خدا خواست – برای فرصتی دیگر میگذارم.
8- درگذشت
و سرانجام، تقدیر محتوم فرا میرسد، و حضرت سیّد داعی الهی را پاسخ میگوید، و در روز دوم ماه ربیعالثّانی، سال ۱۳۵۳ هجری قمری، از این جهان تاریک و محدود و گذران، به جهان روشنایی و نامحدود و پایدار رخت میکشد، و روحی بس روحانی و ملکوتی به آفاق مینوی ملکوتیان میپیوندد، و پیکر پاک وی، در صحن امامزاده (شاهزاده) حسین «ع» – در قزوین- به خاک سپرده میشود… و اکنون آرامگاه حضرت سیّد موسی زرآبادی، مورد توجه آشنایان و خواص است.
آنچه بر لوح مزار وی نوشته شده است به قلم عالم معروف، جامع معقول و منقول، و از استادان بزرگ فلسفه و عرفان در نیمهی دوم سدهی چهاردهم، مرحوم آیةالله حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است. و این است برخی از اوصاف و تعبیرهای ایشان دربارهی حضرت سید:
السّیّد السّند، العالم العامل، الفاضل الکامل، سیّد العلماء العاملین، و قُدوة الاتقیاء و الصّالحین، الجامع لفنونِ الفضائلِ الانسیة، و الحاوی لصنوفِ المکارمِ الخلقیّة… قُدوة إخْوانِ الصّفا و زبدة خُلّانِ الوفاء…
اللهمّ أفِضْ علینا من بَرَکاتِهم، و ألْحِقْنا بدَرَجاتِهم.
در پایان این زیستنامه، نمونهای از دستخط مرحوم سیّد را به نظر خوانندگان میرسانم. و اکنون ترجمهی آن را میآورم تا اگر کسانی از «اصل» یا ترجمه بهرهای یافتند، و به نکتهای برخوردند (که نمیشود نوشتههای اینگونه بزرگان از نکتهای و نکتههایی خالی باشد) و فیض بردند، برای علوّ درجات آن مرد خدا دعا کنند، و این شرمندهی محتاج را نیز از طلب مغفرتی محروم ندارند. در همین نوشتهی کوتاه و اختصاری – و پر محتوی – توجّه تامّ ایشان به ارزشهای سلوکی قرآنی و شرعی بهخوبی نمایان است:
… بدانکه دعا به چیزی میگویند که در آن طلبی و درخواستی باشد، مثل اللهمّ صلّ علی محمّد و آلِ محمّد (که از خدای متعال درخواست میکنیم که بر محمّد و آل محمّد درود و رحمت و برکت فرستد). و ذکر به چیزی میگویند که در آن طلب و درخواستی نباشد (فقط حمد و ثنا و تسبیح خدای متعال باشد)، مثل سبحانَ الله و الحمدُلله و لا اله الا الله و الله اکبر. و ورد – چنانکه نقل شده است – به چیزی میگویند که انسان (بسیار بگوید و) با آن انس بگیرد، هر دعایی و ذکری که باشد.
سپس بدانکه افضل اعمال – بنابر آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جواب سؤال حضرت علی علیه السلام فرمود – پرهیز از حرامهای خدایی است (هر چه در دین حرام شده است، از کردار و رفتار و گفتار). و افضل عبادتها – چنانکه در روایت آمده است – سخت ترین و دشوارترین آنهاست. ممکن است بگوییم، اخلاص در نیّت اینچنین است (پس باید در این باره کوشش بیشتری کرد). بعد از نیّت خالص، افضل عبادتها نماز است، و روزه، و پرداخت زکات، و انجام دادن فریضهی حج، و جهاد در راه خدا، و امر به معروف، و نهی از منکر، و قبول ولایت (ولایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان او). و ولایت، کاملترین و تمامترین همهی آنهاست. (که کامل شدن و تمامیّت یافتن آنها نیز به آن است).
و از میان دعاها افضل از همه، صلوات است و سلام کردن بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، سپس دعای کمیل، و دعای سحر، و دعای افتتاح، و دعای سمات.
و از میان ذکرها، افضل از همه، خواندن قرآن است و تسبیحات اربعه، و تسبیحی که در «صحیفهی سجّادیّه» آمده است (دعای دوم، و ظاهراً سوم و چهارم) و امثال آنها مانند ذکر رکوع، و ذکر سجده، و کلمات فرج، و زیارتها بویژه «زیارت عاشورا»، و سجده مطلقاً (یعنی در همهی احوال بویژه سجدهی طولانی که در روایات بسیار تأکید شده است، در نماز و بعد از نماز و در سحرها، و بین الطّلوعین، و اوقات و احوال دیگر و با ذکرهای خاص یا هر ذکری که بداند. و اگر بشود بر روی خاک تمیز یا تربت حسینی)، و ذکر تشهّد (شهادتین – با توجّه به معنای آنها و خالی ساختن دل از هر چیز دیگر) و سلامهای نماز.
و از سورههای قرآن، از همه افضل، سورهی «یس» است، و سورهی «تبارک»، و سورهی «طه»، و سورهی «نور»، و سورهی «توحید»، و سورهی «فَلَق»، و سورهی «ناس» و سورهی «قدر».
و از میان آیات قرآن، آیهی «آمن الرسول…»، و «آیة الکرسی»، و آیهی «قُل اللهمّ مالکَ المُلک»، و آیه «سَلامٌ قولاً مِن ربِّ رحیم»، و آیات آخر سورهی «حشر»، و «ایّاکَ نَعبُدُ و ایّاکَ نَستَعین» (و بخصوص در نماز از توجّه قلبی به هنگام گفتن این آیه غفلت نکند)، و «سُبحانَ ربّک ربِّ العزّةِ عمّا یَصِفُون وَ سلامٌ علی المُرسَلین، وَ الحمدُللهِ ربِّ العالمین»، و سورهی «فاتحه» که همان سَبعُ المَثانی است – چنانکه در روایت آمده است – و احتمال دارد که قرآن نام بقیّهی سورهها باشد (یعنی عنوان «سَبعُ المَثانی» خاصّ «سورهی حمد» باشد). و اذن و اجازه (از عالمان معنیگرای عامل و عابد و زاهد و مجاز، و اهل ذکرِ استاد دیدهی متشرّع متعبّد صحیح العقیده و صحیحُ العَمل، نه هر مدّعی و مجیز…) در همه (و در تأثیر کامل آنها) شرط است – چنانکه مخفی نیست، (با استناد به آیهی) «فی بُیُوتٍ أذِنَ اللهُ أن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیهَا اسمُه»…
در بالای صفحه، بیتی آمده است از قصیدهای سلمان ساوجی:
چیزی که خلاص تو در آن است خلوص است
باقی همه اجزای تو قیدند و حبایل.
مطلع قصیده این است:
رفتند رفیقان و رسیدند به منزل
در خواب غروری تو هنوز ای دل غافل
و بیتی آمده است از قصیدهای از ناصر خسرو:
حکمت آموز وهنر جوی، نه تعطیل که مرد
نه به نام است همی، بلکه به معنی است حکیم
در برخی نسخهها ضبط مصرع دوم اینگونه است:«نه به نامی است تهی…»، و مطلع قصیده این است:
ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی برتافته از رحمت رحمان رحیم
در پایان یادآوری میکنم این سخن را که گفتهاند: «برای مطالعهی جوانان هیچ چیز بهتر از شرح حال بزرگان نیست، زیرا وجود نوابغ، نمونهی مجسّم کلیّهی فضایلی است که ما میخواهیم، با نصایح و دستورهای خود، بهفرزندان امروز تعلیم دهیم». آری، باید مردان بزرگ و ربّانی و پاکان و صالحان همواره شناسانده شوند بویژه به نسلهای جوان و تربیتپذیر و روشآموز. این است که باید مقامات مسئول – در هر جا و هر محیط – مؤسسهها و مرکزهایی (از قبیل کتابخانه، آزمایشگاه، دانشگاه و دانشکده، دبیرستان و دبستان، و حتی خیابانها و میدانها) را به نام اینگونه مردان تربیتگر و سازنده نامگذاری کنند، و تصویری و شرح حالی از آنان در آن محلها نصب نمایند و در معرض قرار دهند، تا نسلها راه تربیت سازنده، و شدنها و صیرورتهای متعالی را بهدرستی بیابند، و نمونههایی تأثیرگذار را بشناسند.
یادآوری
در زیست نامهی دیگری که برای حضرت سیّد موسی زرآبادی قزوینی نوشتهام [2] ، نکتههایی جز آنچه در این رساله آمد آوردهام، اینک سه نکته از آنها را، با نقل مطلبی از مرحوم شیخ استاد – دربارهی حضور سید در درس میرزای جلوه و چگونگی آن – به خوانندگان این رساله نیز تقدیم میدارم:
1- سیّد در حدود بیست سالگی عمر خویش، برای تکمیل معلومات و بدست آوردن غنای بیشتر به تهران (که در آن روزگار از مراکز عمدهی علمی بوده است، بهویژه در معقول و عرفان) میآید، و در مدرسهی سپهسالار (شهید مطهری کنونی) جای میگیرد، و به فراگیری فلسفه و عرفان اشتغال میورزد، و چندی در درس فیلسوف معروف، میرزا ابوالحسن جلوه (1238 ق – 1314 ق) حضور مییابد.
اقامت وی در این سفر در تهران چندان به درازا نمیکشد، چون به خواست پدر به قزوین باز میگردد، و پس از حدود سه سال – باری دیگر – به تهران میآید و در مدرسهی «سیّد نصیرالدین» سکنی مییابد، و به بهرهگیری از حضور استادان بزرگی که نام برده شدند میپردازد.
در اینجا، شیخ استاد، از قول خود ایشان نقل میکردند که «من در درس مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه حاضر میشدم، و پس از مدتی، گاه و گاه، به پارهای از مطالبی که گفته میشد اشکال میکردم. و گاه ایشان ناراحت میشد، و من به درس حاضر نمیشدم. با گذشت دو سه روز مرحوم جلوه به طلاب درس میفرمود:«سیّد با استعدادی است، بگویید به درس بیاید» و من دوباره میرفتم، و باز در موارد مناسب به اشکال کردن میپرداختم … تا بار آخر که با تند شدن استاد دیگر به درس نرفتم. و ایشان پیغام داد که بیاید، و من پاسخ دادم که غرضم از آمدن و اشکال کردن این بود که شاگردان شما مقلّدوار به مطالب گوش ندهند، و بدانند که آنچه گفته میشود، چنان وحی مُنزَل نیست، و قابل اشکال است؛ میخواستم این بیداری را به اذهان طلاب فلسفه بدهم که دادم…» [3] .
2- به جامعیت سیّد در علوم غریبه و اسرار خفیّه اشاره کردیم. نباید فراموش کنیم که رسیدن به «علوم غریبه»، در ابعاد چندی، ملازمهای حتمی با روحانیّت نفس ندارد، و مرحلهای است صناعی و علمی و دارای قواعدی که باید آنها را فراگرفت، و جداست از فعالیّتهای کمالی و روحی نفس انسانی؛ لیکن سیّد در مرحلهی دوم نیز – که اهمیت بسیار بیشتری دارد – از یگانگان روزگار بوده است، و همان «واحد بعد واحد»ی بوده است که ابن سینا یاد میکند. وی در رسیدن به عوالم انسانیت سیرتی، و اتصال به روحانیت عالم،به مرتبهای میرسد که برای بزرگان این مراحل کمتر میسّر گشته است… شاگردان و نزدیکان و مأنوسان با حضرت سیّد، از احوال معنوی و قدرت روحی و انواع تصرّفات وی، و اطلاع ژرف و گستردهی ایشان از شعب علوم غریبه … چیرهایی بسیار مهم نقل کردهاند، که باید تحریر آنها را به فرصتی دیگر بازگذاشت.
3- شیخ استاد ما، از سیّد استاد خود (سیّد موسی زرآبادی)، به – عنوان «مرحوم آقا» تعبیر میکردند، و از آن مربّی عظیم، با عظمت بسیار، یاد مینمودند، و بهویژه از وصول او به مراتب بس بلندی از «معارف عالیه» و «مشاهدات عظیمه» و «خَلَسات ممتدّه»، چیزهایی بس گرانوزن و گران – وزن ابراز میداشتند. و یکبار در حالی ویژه چنین فرمودند: «گاه که مرحوم آقا، در بیان معارف خالص الهی و مشاهدات خویش اوج میگرفت، و از یافتههای خود در «خَلَسات» سخن میگفت، وحقایقی مهم بر زبان میآورد، در آن اوجهای متعالی بیان حقایق معرفت قرآنی میگفت: «أیْنَ أفلاطون؟ أیْن أفلاطون؟» [اکنون افلاطون الهی کجاست تا بنگرد که حقایق معارف قرآنی در چه اوجی جای دارد؟[ [4]». و نگارنده خواست که واقعیّت و تعبیر یاد شده در جایی ثبت گردد و بماند… تا دانسته شود که «انسان قرآنی» در کار شناخت حقایق جهانها و حضور در حضرت معرفت تا به کجا میرسد، و پروردهی مکتب معصوم (ع) و بهرهیاب از «علم صحیح» (علم مصبوب)، تا چه مرتبهای صعود میکند؟ متفکران بزرگی از فیلسوفان شرقی و غربی میگویند، باید بپذیریم که چیز چندانی نمیدانیم… و متفکران بزرگ قرآنی میگویند: «أیْن أفلاطون».
پس جا دارد که پردازندهی بزرگ فطرت انسانی، و طریقآموز سترگ صیرورت قرآنی، مبیّن حقایق، و کاشف دقایق، حضرت امام جعفر صادق (ع)، در تفسیر این آیهی مبارک: «ثُمَّ لَتُسْئَلُّنَّ یَومَئِذٍ عنِ النَّعیم» [5]، در پاسخ ابوحنیفه بفرماید:
… نَحنُ أهلُ البیت، النَّعیمُ الّذی أنْعَمَ اللهُ بنا علی العباد… و الله سائلُهُم عن حقِّ النّعیم الّذی أنعَمَ اللهُ به عَلَیهم، و هوَ النَّبیُّ (ص) و عِتْرَتُه [6]
– آن نعمت که خداوند به مردمان ارزانی داشته است ما اهل بیتیم… خداوند دربارهی این نعمت که به آنان داده است، یعنی پیامبر و عترت او، پرسش خواهد کرد، که آیا حق آن را ادا کردند یا نه؟»
پانوشت
[1]- آیةالله، حاج سیّد جلیل زرآبادی قزوینی (1336 ق – 1415 ق) در تیرماه 1373 ش از این جهان گذران درگذشت. مردم قزوین با تجلیلی شایان پیکر وی را تشییع کردند، و در کنار آرامگاه پدر به خاک سپردند. آیةالله علّامه، سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی (1310 ق – 1395 ق)، در اجازه نامهای که برای ایشان – در ماه رجب 1381 ق – مرقوم داشتهاند، مقام علمی و مرتبهی فضل و فضیلت آن عالم فاضل را یاد کرده و ستودهاند. فرزند دیگر مرحوم آقا سیّد موسی زرآبادی، «خلیل آقا زرآبادی» است، از نیکان و صالحان قزوین.
[2]- مجلهی حوزه، سال نهم، شمارهی پنجم، آذر و دی 1371 ش (شمارهی مسلسل: 53)، ص 96 -86.
[3]- عبارات به تقریب.
[4]- عبارات به تقریب.
[5]- «سورهی تکاثُر» (102)، آیهی 8.
[6]- «عیون أخبار الرّضا» ج 2، ص 284 – 282، چاپ علی اکبر غفّاری، با ترجمهی فارسی، تهران (1373 ش)؛ «مجمع البیان» ج 10، ص 535؛ «سفینظ البحار» (2 جلدی)، ج 2، ص 599، چاپ جدید (8 جلدی)، ج 10، ص 286 – 285. در تفسیر «کشف الاسرار» میبدی آمده است: «عَمّا أنعَمَ علیکم بمحمد – ص – ؛ آن نعمت که از آن در روز رستاخیز خواهند پرسید، محمد – ص – است» (ج 10، ص 601). و این حدیث نیز مؤیّد حدیث یاد شده است، زیرا آنچه از پیامبر اکرم (ص) برای هدایت مردمان (تزکیه و تعلیم بشر) برجای ماند، «قرآن و عترت» است.
لینک دانلود: عالم ربّانی؛ سیّد موسی زرآبادی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.